- ۱ نظر
- ۲۹ مهر ۰۰ ، ۱۳:۳۶
سلام..
روز نوشت نوشتن کاریه که گاها حوصلم نمیکشه انجام بدمش..
ولی امروز تونستم بیام بیان و بنویسم"
دیروز مودم بد بود!: نه بد نبود؛ افتضاح بود..
از صبحش که واسه ساعت ۶ آلارم گذاشته بودم پاشم، ولی وقتی زنگ خورد خاموشش کردم و خابیدم..
تا وقتی که کلاسام ساعت ۹ شروع شد و لای تشک و پتو بودم، و تا آخر کلاس مثه مرده متحرک یه گوشه نشسته بودم با دوتا چشم خسته زل زده به صفحه گوشی..
بعدش تنها کاری که تونستم کنم صحبت با ثنا بود (رفیقم) من خوشم نمیاد اسمای مستعار بزارم چون حس میکنم دارم راجب یه آدم نا آشنا حرف میزنم..
باور کردنی نیست ولی منی که ظهرها و طول روز نمیخابم، تا عصر خابیدم.. تاعصر")
نمیدونم دقیق کی بود ولی فک کنم حوالی ساعت هفت و نیم بود.. بعدش هم یا یه گوشه نشسته بودم یا تو گوشی بودم..|
بهرحال دیروز گذشت اما امروز صب زودتر پاشدم؛ خیلی زودتر.. ساعت پنج صبح آلارم گوشیم خورد ولی بازم اون حس بد بهم اومد و نخاستم پاشم.. ولی خوشحالم شب قبلش یه آلارم دیگه واسه ۵ : ۵ گذاشته بودم! و باعث شد تنبلیو بزارم کنار..
با تاخیر صبحونه خوردم و بعدش پلنر روزانهام که از وقتی خریدم فقط یه صفحه نوشته بودمشو نوشتم.. و بالاخره از ساعت ۶ تا ساعت ۸ درس خوندم.. بعدشم یبار دیگه غذا خوردم..
متاسفانه تا الان تو گوشیم "حقق.." ولی خب حداقل اینکه تونستم از این حس و حال چند روزم بیام بیرون خودش خیلیه..
*وی سعی در امید دادن به خودش داره..
خب الان میخام گوشیو بزارم کنار و برگردم سراغ درسام.. خاستم بگم هرجا که هستین، تو هر مرحله ای از زندگیتونید، حتی اگه خیلی عقبین، فقط کافیه شروع کنید..
اینکه پشت سنگر تنبلی و بیانه جویی پنهان شید نمیارزه به اینکه با انگیزه قدم جلو بزارید.. حتی اگه شانس کمی باشه، از متوقف شدن خیلی بهتره"!..
بای!