- ۰ نظر
- ۰۳ آبان ۰۰ ، ۲۱:۱۸
نهه! حس میکنم یه زندانیم..!
یه زندانی وقتی که هیچ حصاری دورم نیست..
هیچ دیوار و میله ای اطرافم وجود نداره..
اما اصیرم.. اصیر بیقراری..
...........................................................................
دیروز روز بدی بود!
"بیکاری مطلق"
درحالی که کلی درس داشتمم..
و امروز با وجود اینکه سیعمو کردم اما اون تلاشی نبود که میخاستم..
و الان شبه ساعت 21:27:07
و فردا دوتا امتحان دارم با پنج تا سوال ریاضی و همچنین پرسش..
و هیچ کدومو انجام ندادم!
و خب حدسش راحته که امشب قراره جغد باشم؛
ولی دارم رو خودم کار میکنم.. حداقل سعی میکنم
اگه این دوره افسردگی فصلیو رد کنم بهتر میشم..!
و آره اگه نمیدونید و تازگیا فهمیدم افسردگی فصلی دارم..
و میخام باهاش مقابله کنم"
امیدوارم تلاشام بیشتر شه و زودتر به حال قبل و پر انرژیم برگردم
گرچه واقعا خیلی سخته؟ خیلی سخت..
افسردگی خیلی بده
بد بد، خیلی بدد..
اما تلقین کردن به خوب نشدن بدتره..
انگیزه و امید و از بین میبره
و باعث میشه حالت بدتر بشه..
اما اگه به خود باور کنی
و تلاش کنی؛ حداقل کمی بیشتر واسه رفع این مشکل قدم گذاشتی..
*پ.ن: اگه کسی میدونه چطوری میتونم مشکلمو حل کنم حتما بهم بگه!