حتی شده یه وقتایی..
حس کنی یه چیزی کمه!
انگار گُمه!؛ نا آشناست....
یه چیزی توی وجودت..
یجور احساس گنگ و مبهم
که نه میتونی درکش کنی!
نه فراموش..
تو این شرایط نیاز به چی داری..؟
یا اصلا به کی..؟!
نیاز داری کسی پیشت باشه..
کسی که درکت کنه..
کسی که بی دلیل قضاوتت نکنه..
به حرف دل و وجودت گوش کنه!
هیچوقت تورو پس نزنه..
و مطمئن باشی به حضورش تو زندگیت..)
اگه همچین کسی رو داری؛
پس حالت دلت خوبه.
خسته ام!..
مانند همه‌ی روزهای خستگیم..
مانند تمام لحظه‌هایی که خسته شدم
و ایستادم!
دیگر نمیشود..
دیگر نمیتوانم..!
گویی پاهایم مرا راهی مقصدم نمیکند
اما توقف ممنوع است!
باید بروم..
بروم به امید روزهای خوب
امید لحظه‌هایی که در خستگی
لبهایم را به لبخند بگشایم
و بگویم
تمام شد!
و من رسیدم..
و تمام خستگی‌هایم را بدر کنم..!)
.......................................................................
*پ‌ن1: بچه‌ها، امروز شروع کردم برنامه‌ریزیامو انجام بدم.. امیدوارم بشه چون که الان درست مثله وضعیت بالا خستم! و فقط امیدوارم تموم شه"-"
*پ‌ن2: نظرات بازه.. کامنت نگیرم میبندم.. تامام!
*پ‌ن3: شماها چتونه؟ چیکارا میکنید؟
*پ‌ن4: خب دیگه ولش من برم..
*پ‌ن5: بای!
دنیایِ رویاهایِ من،
همیشه بویِ بهارنارنج‌هایِ نرسیده میداد...
دنیایِ ارغوانی،
مایل به امیدواری‌ِ بی‌انتهایِ همیشگیِ،
باورهایِ تنهایِ تنهایم...
ولی استشمام کردم بویِ باغی از،
بهارنارنج‌هایِ کال به‌بار ننشسته‌یِ خیالِ تورا...
باهم عشق و زبانه‌هایِ آتشِ فروخفته‌‌یِ،
خاکسترِ وجودمان را،
به‌پایِ تک‌تکِ نهال‌هایِ نگاهِ پراز اشتیاقِ هم ریختیم...
تا گلستانی پر از بهارنارنج‌هایِ به‌بار نشسته داشتیم...
آنجا بود که رویاها را مبدل به حقیقت دیدم...
آنجا بود که باورهایم غنچه‌یِ لبخند داد...
به معجزه‌ای به‌نامِ ماشدن...!🍋🖇
نهه! حس میکنم یه زندانیم..!
یه زندانی وقتی که هیچ حصاری دورم نیست..
هیچ دیوار و میله ای اطرافم وجود نداره..
اما اصیرم.. اصیر بیقراری..
...........................................................................
دیروز روز بدی بود!
"بیکاری مطلق"
درحالی که کلی درس داشتمم..
و امروز با وجود اینکه سیعمو کردم اما اون تلاشی نبود که میخاستم..
و الان شبه ساعت 21:27:07
و فردا دوتا امتحان دارم با پنج تا سوال ریاضی و همچنین پرسش..
و هیچ کدومو انجام ندادم!
و خب حدسش راحته که امشب قراره جغد باشم؛
ولی دارم رو خودم کار میکنم.. حداقل سعی میکنم
اگه این دوره افسردگی فصلیو رد کنم بهتر میشم..!
و آره اگه نمیدونید و تازگیا فهمیدم افسردگی فصلی دارم..
و میخام باهاش مقابله کنم"
امیدوارم تلاشام بیشتر شه و زودتر به حال قبل و پر انرژیم برگردم
گرچه واقعا خیلی سخته؟ خیلی سخت..
افسردگی خیلی بده
بد بد، خیلی بدد..
اما تلقین کردن به خوب نشدن بدتره..
انگیزه و امید و از بین میبره
و باعث میشه حالت بدتر بشه..
اما اگه به خود باور کنی
و تلاش کنی؛ حداقل کمی بیشتر واسه رفع این مشکل قدم گذاشتی..
*پ.ن: اگه کسی میدونه چطوری میتونم مشکلمو حل کنم حتما بهم بگه!
